The

خیلی دلم می‌خواد یه چیزای عاشقانه‌ای براش بنویسم. از ته قلبم دلم میخواد. شاید یکم طول بکشه ولی راه میفتم، خب چون بلد بودم من. من یه عمر شعر شر نوشتم واسه خودت و مخاطب تخیلی‌م:))) این لینک چقد بعضی عاشقانه‌هاش باحاله: http://pink-apple.blog.ir/category/او/مشکل ما بیشتر اینه که خجالت می‌کشیم این چیزا رو به هم بگیم. طول می‌کشه یکم تا روزی که از درون حس کنیم عشق خجالت نداره.• فعلا که دیگه تصمیم گرفتم درس بخونم. صبحم میرم کتابخونه میرم میرم میخوام که برم! فک کن مثلا تراز آزمون بعد خییلی بره بالا اصلا چه کیفی میده! و انقدم موج منفی نمیگیرم از خونواده و دوست و آشنا.• یکی از پررنگ‌ترین ویژگی‌هاش امیدواری‌شه. ینی در همه حال امید داره، خیلی مثبت اندیشه خیلی! ببین اینجا هم با هم فرق داریم دیگه!ولی لذت می‌برم از دیدگاه‌هاش. همیشه میگه هیچ‌وقت نگو نمیشه، همیشه معتقده به تلاش. خیلی آدم تلاش‌گر و زحمت‌کشی‌ـه و خیلی راضی‌ام از این ویژگی‌ش. دلم میخواد منم مثه اون بشم. توی بدترین شرایط هم امیدواره، وقتی من ناراحتم از فاصله‌ی بینمون مثلا، میگه عوضش فلان موقع میام عوضش با هم میریم فلان‌جا، عوضش این خ The...

هپی برث دی تووو مییی!!!

The...

خب من کاملا میدونم وقتی برم دانشگاه همون ترم اول لااقل یکی دو نفری علاقمند میشن بهم:)) اصلا بحث غرور و این داستانا نیست جدا. ترم اول همه ندیده‌ان و تازه آزاد شدن بین یه مشت جنس مخالف! هرکی سعی میکنه یچیز خوبی انتخاب کنه واسه خودش و خب منم بد نیستم که! از لحاظ شخصیتی حتی اگه عاقل باشن میفهمن:))) فقط دلم براشون میسوزه که دوس پسر دارم:)))))) ینی تصور می‌کنم مثلا جلوی نوترون همچین چیزی یجورایی پیش بیاد بحثش و چطور ممکنه قرمز شه و اینا:(۰)) قربون قیافه‌ش برم آخه:))))• خیلی ذوق دارم واسه فرستادن این کادوهای تولد براش. حتی اگه چیز جالبی واسه من نخریده باشه. فقط ناراحت یه چیزم، اینکه برق چشماشو نمیتونم ببینم اون لحظه‌هایی که هدیه رو میگیره و باز میکنه و نگاشون میکنه و لبخند میزنه یا حتی بلند میخنده. ینی واقعا عاشق عاشق عاشق خندشم من:))• این درست نیست که فکر کنین هرکی خودش خوب کنکور داده، دنبال همچین آدمیه متقابلا. وقتی اوندفعه بهم گفت چرا هنر نمیخونی خب؟ هنر دانشگاه تهران. یا بعدش که گفت به بینل ملل هم فک میکنی؟ ولی نه تو باید دولتی بخونی قبول شی ... ازینا فهمیدم واقعا براش مهم اینه که من پیشش The...

میخوام یه وبلاگ جدید بزنم با همون تم قبل از کنکوری که پارسال میخواستم بسازم.

اینجوری تمایلم به خوندن میره بالاتر.

اونجا زیاد از خودم و کارای جانبی نمی‌نویسیم. فقثط کارای ۱۰۰٪ مفید. مثل درس خوندن، کتاب خوندن، ورزش کردن و اینا

افتتاح میکنم و اینجا شاید طی روز لینک بدم بهش، شایدم بعد از کنکور^_^

The...

از بس استرس دارم اسهال گرفتم! میترسم یچیزی بشه بهم بخوره فردا، اون قضیه مامانشو بهش بگن مثلا و اینا. بعد دیگه کنسل شه دیدنش. تقریبا هیچی واسه آزمون نخوندم و فردا هم باید آزمون بدم که به درک واقعا در مقابل استرس این قضیه! بعد از ابن درس میخونم دیگه خب ؟:(

• دیروز آرایشگاه بودم و اون خبر بدو تأیید کردن زنای اونجا و بعد حالا کامل مینویسمش که چه به روزم آمد و فلان

• گاد ایف یو آر اگزیست، پلیز پلیز بذا این قرار عالی پیش بره:// یو آون می://

The...

عنوان این پست قرار بود !good kisser باشه، قرار بود درباره‌ی احوال خوب بنویسم،درباره‌ی حس خوشبختی و عشق و اینا و البته درس شاید، الان دیگه فاز عوض شد.یه چند وقتیه خیلی این قضیه تو ذهنمه که «دوست داشتن‌های مشروط» چقدر میتونن باطل باشن. مشروط به هرچیزی. هر عشقی که اجباری توش باشه، هر عشقی که تماماً با دل نرفتی طرفش و مجبور بودی. یه حسی که نواده‌ی یه آخـ×ـود به خدا میتونه داشته باشه. حسی که توی خانواده هست لاجرم. وقتی تو توی یه خانواده‌ای متولد میشی، صرفا بخاطر اینکه بچه‌شونی دوست داشته میشی. از همون لحظه که به دنیا میای با اینکه ۱۰۰٪ بی‌فایده‌ای و هیچگونه برتری شخصیتی یا نقطه‌ی ممتازی در وجودت نداری و فقط یه چیز فسقلیِ شاید بامزه‌ای. طی سال‌های بعد هم به همون دلیلِ فرزند بودن دوست داشته میشی حتی اگر هیچگونه موفقیتی نداشته باشی تو زندگیت و فقط یه انگل مصرف‌کننده باشی. خیلی وقته فکر می‌کنم به این قضیه؟ چرا خب؟ آیا واقعا با ارزشه این؟ ما والدینمونو چرا دوست داریم؟ نمیشه گفت واسه زحمتی که برامون میکشن، چون خواهر یا برادرمونم دوست داریم بدون اینکه زحمتی بکشن واسمون. اینم دلیلش همونه احتمالا، ه The...

کلا به اتفاقاتی که امروز افتاد نمیاد که طی سه ساعت اینا رخ داده باشن! خیلی خوب بود خیلی خوب بود. همیشه خوبه وقتی آدم با کسیه که دوسش داره. گرچه خیلی از کارایی که میخواستیم انجام بدیم رو انجام ندادیم، مثلا عکس نگرفتیم با هم ( :( ) یا بغلم نکرده تو نوا اونجوری که می‌خواست:/:)) ولی خب خوب بود دیگه..همش تو این فکر بودم که استفاده کنم از این تایم و اون دیگه میره و فلان و بیصار..بازم خوب بود، بازم بهرحال خاطره‌ای شد. چه خاطره‌ای شد ولی :))) آقا دلم نمیخواد اینجا بنویسم خب:)) خو باوش اونجا مینویسیم:))

The...

حداقلش اینکه از فرندز فهمیدیم هر ۱۰۰ سنتی میشه یه دلار و فهمیدم حدود قیمت چطوره:|

بنظرم بعدا حتما بدون زیرنویس نگاش میکنم این فیلموآ

واسه جمله سازی هم خیلی خوبه، مثلا use to رو یادم رفته بود من

The...

مامانم مجبورم کرده فردا برم امتحان تکمیلی آئین‌نامه بدم:/ کنم هیچی نخوندم هنوز، فصل فنی هم هست:/ دفعه قبلم در این ساعت هیچی نخونده بودم البته فصل فنی نبود:// بدتر آن که گفته اگه قبول نشی هرز شنبه باید بری امتحان بدی:/دبیر شیمی هم میخواد جمعه امتحان بگیره و باید بگم ای ریدمن تو تولدت غزل://• تازه فهمیدم چقد با درد و دلا و چس‌ناله ها و زر زر هام درباره‌ی نوترون، ریزه‌ی طلا اینا رو می‌گـ...  آره همون:))) چون این دختره انگار منو محرم دیده که خودم کردم که لعنت بر خودم باد البته، و دیگه دهنمو سرویس کرده از بس چیزای بی‌ربط میگه! وای خدا الان بنظرت پست عاشقونه بذارم؟! وایی بهش سلام کنم؟! دفعه قبل اون سلام کرد خو! ینی بهش گفتم مواظب خودت باش نفهمیده عاشقشم؟!و اوه گاد هر لحظه بیشتر پی میبرم که باید برم از دوستان خودم حلالیت بطلبم!• کاش میشد دانشجوی پزشکی‌ای بود که درس نمیخونه:(من هنوز شروع نکردم بخونم عین آدم، درسته. The...